-
بیمار توام
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 16:23
به نام خدا بیمار خنده های توام بیشتر بخند..... خورشید آروزی منی گرمتر بتاب ......
-
کشف
جمعه 17 تیرماه سال 1390 01:38
حقیقتا که عشق و نفرت دو روی یک سکه اند.......
-
عجایب زندگی متاهلی
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 14:53
به نام خدا از عجایب زندگی متاهلی بسیار بسیار درشگفتم! اینطوری که نمیشود : وقتی بحثی پیش می آید من حق را به خودم میدهم. و تو هم حق را به خود اختصاص میدهی. و کسی هم کوتاه نمی آید. خوب همیشه که نباید بهار باشد. شایدگاهی شاخه درختی بشکنددرباغ ودلخوریش بماندبرای آدم. اما باغبان درختی می کاردومی پروراند شاخه! خدایا! همیشه...
-
رویا بود.
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 16:43
به نام خدا روزهای اول که گاه وبیگاه نگاهت میکردم اصلا فکر نمیکردم که روزی هم بالینم شوی. فکر نمیکردم که حتی اگر جسمت کنارم نباشد حضورت را درکنارم حس کنم. فکرنمیکردم که روزی برسد به مسافرت برویم. باورم نمیشود که خدای مهربان خیلی بیشتر از لیاقتم به من همسری مهربان وبا ایمان عطاکند. اما حالا تو هستی و مرا هل میدهی خواسته...
-
یک روز صبح و بعد از ان
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 22:17
یک روز صبح که بیدار شدم دیدم کاری برای انجام دادن ندارم و انگیزه ای هم . دلم هیچ چیز نمیخواست و حتی خودم را. و بعد از انروز اینقدر این احساس تکرار شد و تکرار شد که حالا انگار نه انگار که دلم هیچ چیز نمیخواهد و انگیزه ای ندارم و کاری هم برای انجام دادن! به همین سادگی!
-
تو چه میخواهی!
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 14:23
به نام خدا من نمیدانم! تو چه میخواهی. مادرت را یا مرگ و پول مادرت را ؟ من نمیدانم! تو چه میخواهی. برادرت را یا مرگ وپول برادرت را؟ من نمی دانم.
-
بهترین شب تولد
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 15:35
به نام خدا چند شب پیش بهترین شب تولد زندگیم بود. راستی معنی surpriz و شوکه شدن هم فهمیدم. واقعا غافلگیر شدم.
-
کلمه
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 00:09
نیاز به یک کلمه دارم کلمهاى که مرا از روى زمین بردارد من مثل ساعتی مریضم و به دقت درد می کشم سکوت ، تانکی ست که برزمین فکرهایم می چرخد و علامت می گذارد از روی همین علامت ها دکتر نقشه جغرافیایی روحم را روی میز می کشد و با تاثر دست بر علامت ها می گذارد: "چه چاله های عمیقی"
-
دوستت دارم
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 10:32
بنام خدا نمی دونم چی بگم : و چه زیباست حقیقت زیبای دوست داشتن دیشب واقعا بهترین بهترین بهترین لحظه زندگیم بود اخیش
-
چنگ زن بر دامن مهرش...
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 11:00
ای دل از آلام جان فرسای گیتی غم مخور ضامن آهو به هر دردی دوا دارد به طوس فگار
-
انگار نه انگار
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 16:47
به نام خدا انگار قرار نیست روزگار روی خوش به ما نشان دهد ........داشتم فراموش می کردم یادم با شد.........
-
غم
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 00:34
این غم که تو صدامه زخم شب گریه هامه...
-
اومدی بشکنی؛ بشکن
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 00:32
بزن و برو عزیزم مثل هر کس که زد و برد طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد
-
آینه ی شکسته
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 14:26
از تو آینه ساخته بودم به چه سادگی شکستی..... خدایا ...
-
مناجات
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 15:14
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. دکتر شریعتی
-
حافظ
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 09:58
بسمه تعالی رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی آمد به گوش ناگهم صدای بلبلی مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا واندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی تقدیم به همسر مهربانم
-
love
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 23:01
...I thinK !!!!I fell in love again... with my love
-
عاشقی...
جمعه 24 مهرماه سال 1388 17:52
یه شعری هست که میگه : عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت نه که گویند خسی بود که جوبارش برد مگه تشخیص اینکه به دریا زدیم یا به جویبار دست کیه!!!؟؟؟
-
نقاب
سهشنبه 21 مهرماه سال 1388 16:11
ای بازیگر گریه نکن ما هممون بازیگریم شبا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش ، یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورتهای ماست گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب ، از رو نوشته حرف نزن ، رها شو از پیله خواب نقش...
-
التماسی بی وزن
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1388 18:02
لالایی هر شب من،صدای دینگ ِ گوشی همراه :( خدایا صدای زمزمه ی عاشقانه ی محبوبم ارزوست :) برگرفته از وبلاگ زهرا احمد نژاد http://www.sepidehahmadi.blogfa.com/
-
بیا مهدی شب ما را سحر کن...
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 17:48
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی میلاد قائم آل محمد (ص) مبارک. به امید ظهورش...
-
چه سخت
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 15:23
بسمه تعالی و چه سخت است سیلی روزگار بر صورتم. صورتم را مشت کرده بر سیلی روزگار میکوبم.
-
و چه رنجی است بدون تو زیستن
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 15:59
بسمه تعالی و چه رنجی است بدون تو زیستن حتی نفس کشیدن وچه دردی است با خیالت کنارت بودن آری آری ! تمام اصوات زمین را در حنجره ام جمع خواهم کرد و عاشقانه فریاد خواهم زد: بی تو هرگز!!!
-
زنگار
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 16:02
اگر بیش از اندازه آرام گیری زنگار می گیری...
-
معلم شهید ما...
جمعه 29 خردادماه سال 1388 17:35
این مطلب رو تو یکی از سایتا پیدا کردم گفتم بذارمش اینجا که در گذشت دکتر شریعتی معلم شهید رو هم تسلیت گفته باشم. دکتر علی شریعتی در وصیت نامهاش تاکید کرده است: نخستین رسالت ما کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن "متن مردم" است و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف...
-
تسلیت
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1388 00:14
آن زمانیکه حریم حرمت طاها شکست پشت حیدر را غم صدیقه ی کبری شکست در سقیفه گوئیا آیین حق منسوخ شد اهل یثرب عهد خود را با شه بطحا شکست احتراق مهبط روح الامین از جور وکین خاطر غمگین زهرا و پیمبر را شکست آه یا صاحب زمان واضح نمی گویم چه شد با لگد درب سرای مادرت زهرا شکست بین آن دیوار ودر بانوی عالم صدمه دید گوهر کنز ولا را...
-
هندسه ی زندگی
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 13:14
اگر بتوانیم در "هندسه ی وجودِ" خویش شکل مطلوبی ترسیم کنیم ،ما هم مهندسیم. اگر به خاصیت "خط"، در متمایز ساختن اشیاء آگاه باشیم، اگر نقشی را که"نقطه" ایفا می کند، بدانیم، اگر دایره ی تلاش ما بر محور "نقطه ی ایمان" باشد، از بی شکلی رها می شویم. مگر نه آنکه روزی چند بار، از...
-
یک استکان یاد خدا...
جمعه 28 فروردینماه سال 1388 00:33
شیطان اندازه یک حبه قند است گاهی می افتد توی فنجان دل ما حل می شود آرام آرام بی آنکه اصلا ما بفهمیم و روحمان سر می کشد آن را آن چای شیرین را شیطان زهر آگین دیرین را آن وقت او خون می شود در خانه تن می چرخد و می گردد و می ماند آنجا ... طعم دهان تلخ تلخ است انگار سمی قطره قطره رفته میان تار و پودم این لکه ها چیست ؟ بر...
-
در انتظار یک بیت شدن...
چهارشنبه 5 فروردینماه سال 1388 14:19
و اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ایست تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.در بهار، هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زندیاد تنهایی را در سرت بیدار می کندو هر گل سرخی بر دلت داغ آتشی است. در آن روزها که آفتاب و باران بهم درمی آمیزند،در آن...
-
وقتی تو نیستی ...
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 15:21
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم ، باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم ، روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد ، روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ، روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی...