اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

تشکر

سلام به همه دوستای خوب وبلاگی 

ممنون از این همه لطفتون 

ببخشید ۳ هفته کامپیوترنداشتم که بهتون سر بزنم و از این همه لطفتون تشکر کنم.  

از همتون ممنون که اومدین و به وب ما سر زدین.

 

یه تشکر ویژه ام از سید میکنم به خاطر این کادوی قشنگش که ارزشش از تمام کادو های دنیا برام بیشتره... 

عصر جدید

ما در عصر احتمال به سر می بریم

در عصر شک و شاید

در عصر پیش بینی وضع هوا

از هر طرف که باد بیاید

در عصر قاطعیت تردید

عصر جدید

عصری که هیچ اصلی

جز اصل احتمال، یقینی نیست

اما من

بی نام تو

            حتی

                   یک لحظه احتمال ندارم

چشمان تو

عین الیقین من

قطعیت نگاه تو

                   دین من است

من از تو ناگزیرم

من

بی نام نا گزیر تو می میرم

شاید محال نیست...

آنکس که درد عشق بداند  

اشکی بر این سخن بفشاند:  

 این سان که ذره های دل بی قرار من 

 سر در کمند تو ، جان در هوای توست  

شاید محال نیست که بعد از هزار سال ،  

روزی غبار مارا ، آشفته پوی باد ، 

 در دور دست دشتی از دیده ها نهان ، 

 بر برگ ارغوانی، 

                       -پیچیده با خزان-  

یا پای جویباری،  

                       -چون اشک ما روان-  

پهلوی یکدگر بنشاند!  

ما را به یکدگر برساند!